تناقض ها و اختلا فات بسياری بين انجيل و قرآن بويژه در خصوص مصلوب
شدن مسيح وجود دارد. مسلمانان بر اين عقيده اند که قرآن درست و انجيل نادرست می باشد اما اين عقيده فرضی بيش نبوده و بد نبال شواهدی برای حمايت از آن می باشند. اينکه بگوييم انجيل توسط يهوديان مورد تحريف قرار گرفته بعيد به نظر می رسد ، در انجيل جديد و قديم (عهد جديد و قديم) انتقاداتی به يهوديان در اين مورد شده است .اين متون و دست نوشته ها در اختيار مسيحيان و يهوديان بوده و با تحريف آن موافقند . بمد ت دويست (200) سال قبل از ميلا د مسيح اين دست نوشته های قد يمی عبری با ترجمه يونانی وجود داشته و در دراز مدت دستخوش تغيير شده اند.
مسلمانان قادر به ارائه زمان، محل، و نامی د قيق دال بر تغيير متون انجيل که
بنا بر اعتقاد آنان اتفاق افتاده نمی باشند. تصورات وفرضيات ايشان پيرامون رد انجيل توسط قرآن آنان را بسوی يافتن شواهد و قراينی برای اثبات اين موضوع سوق می دهد.
مدارک بحرالميت ( توسط هفتاد محقق و اديب يونانی گردآوری شده) که به قرن
دوم قبل از ميلا د بر می گردد حاکی از آنند که متون در حقيقت بر اثر کپی شدن مکرر طی نسلها چيزی را از دست نداده و تطابق آنها با دست نوشته های بعدی دقيق است. نسخه (codex Alexandrinus)( کُدِ کس اَلِکساندرينوس) تمامی نسخی از انجيل (عهد) جديد را که بر روی پوست نوشته شده است و به قرن چهارم قبل از ميلا د بر می گردد و حاوی همان مطالب است را شامل می شود.
نسخه (codex siniaticus ) (کُدِ کس سينياتيکوس) شامل انجيل (عهد)جديد می باشد که در قرن سوم نوشته شده است . نسخه (codex vaticanus) (کُدِ کس واتيکانيوس) به قرن چهارم بر می گردد. توجه داشته باشيد که همه اين مطالب به قبل از زمان محمد بر می گردد و با اين حال سه نسخه خطی مختلف در تطابق کامل می باشند، دو نسخه اول در موزه بريتا نيا در لندن قرار دارد و سومين در واتيکان است. بنا براين نمی توان گفت که متن انجيل عهد جديد در طی هفده(17) قرن تغيير نکرده است و بدون شک در اثر گذشت زمان يکی از نسخ خطی دستخوش تغيير بوده است.بر اين اساس می توان انتظار داشت که قرآن نيز تغيير کرده باشد. حداقل 24000 نسخه خطی انجيل جهت بررسی در دسترس می باشد که بيشتر از قرآن می باشد. دومين کتاب قديمی ايليارد هومر ميباشد که فقط 643 نسخه دارد . نوشته های کوتاه اصلی يوحنا که به 120 سال بعد از ميلا د و نسخه متی که به 65 سال قبل از ميلا د بر میگردند موجود می باشد. قرائت های مختلف تا ثير بسزايی بر متن انجيل نگذاشته و هيچ يک از اين قرائت ها با بخشهای ديگر انجيل (عهد) جديد متناقض نمی باشد.
در نوشته های معاصر قرون اول تا سوم ميلا دی اشارات بسيار زيادی به انجيل
(عهد)جديد شده که نشان می دهد امکان باز سازی آن بجز 9 آ يه وجود داشته و چنين تغييری در مورد قرآن ممکن نمی باشد چرا که اين کتاب تا اين حد از استحکام برخوردار نبود. قرائت های متفاوتی از متن قرآن وجود دارد که نشان می دهد محمد بيسواد بوده و آنجه را که می گفت به وسيله مردم مختلفی نوشته می شد و همه اينها زمانی پايان يافت که خليفه مسلمين دستور داد که تمام نسخ بجز نسخه ای که توسط زيدبن طابيت جمع آوری شده بود نابود شود. (به کتاب john Gilchrist تحت عنوان Muhammad and the Religion of Islam محمد و مذهب اسلام .صفحات 199-176 مراجعه شود. )
اگر اين کار روی انجيل انجام می شد انسان مبهوت می شد و اين سوال در
ذهن تداعی می شد که آيا متن اصلی بوده يا اينکه مورد تحريف قرار گرفته است؟ و اين سوال بايد هر مسلمان روشنفکری را آزار دهد به خاطر اينکه چه گواهی وجود دارد که به خليفه عثمان از طرف خداوند الهام شده اينکار را انجام دهد.
به محمد گفته شد:" او (خداوند) کتاب مقدس (قرآن) را بسوی تو فرستاد و او
تورات و انجيل را فرستاد" (3.3) و برای عيسی " انجيل فرستاده شد."(5.49)
اسلام فرض می کند که تورات و انجيل از طرف خدا فرستاده شده اند اما انجيل
(عهد)عتيق و جديد موجود کنونی يکی نيستند ، با اينحال اين ادعا فاقد هيچ گونه گواهی می باشد. کتابهايی که آنها ادعا می کنند به موسی (تورات ) و به عيسی (انجيل) فرستاده شده اند در هيچ جای ديگری گواهی بر وجود آنها موجود نيست. قرآن با بيان کتب موجود در دست يهوديان مد ينه و مسيحيان زمان محمد مسئله را پيچيده تر می کند و به يهوديان و مسيحيان گفته می شود که قانون و انجيل از طريق وحی از جانب خداوند برای آنان نازل شده است. (5.71) و گفته می شود که قرآن تصديقی از آنچه که يهوديان مدينه در زمان محمد می خواندند بوده است (10.94: 2.91) اما هيچ گواهی وجود ندارد که کتابهايی که آنان در آن زمان از انجيل (عهد) قديم و جديد در اختيار داشتند آنگونه که ما می شناسيم بوده باشد. اگر خداوند آنگونه که مسلمانان ادعا می کنند متن دقيق قرآن را حفظ کرده بودند پس چرا او نتوانست اين دو کتاب را همانگونه حفظ کند و چرا قرآن به يهوديان و مسيحيان میگويند که از دستورات کتابهای آسمانيشان پيروی کنند و از آنان با احترام زياد ، ياد می کند، اگر آنان اينچنين تحريف و تسخير شده اند پس اين قضيه که قرآن ذکر می کند در صورتی که از دستورات اوپيروی نکنند به مردم اهل کتاب ناسزا می گوييد .(5.47) چگونه می تواند صحيح باشد. اگر اين اسناد بصورت نا اميد کننده ای فاسد و خراب باشند ما چگونه می توانيم از قانون و انجيل پيروی کنيم که ناشناخته است .
تعداد زيادی از نويسندگان مسلمان قرن نهم و دهم وجود دارند که بر اين عقيده اند که انجيل (عهد) قديم و جديد در حقيقت آنچه را در دست اهل کتاب بوده است پا فشاری می کردند(آنچه که يهوديان و نصرانيان آن زمان می نامند.)غزالی يکی از بزرگترين متفکرين مسلمان در قرن دهم زندگی می کرد قابل اعتماد بودن انجيل را نقل قول کرده است. غزالی مسيحيان را به بد تفسير کردن انجيل متهم کرد نه به تغيير متن آن کتاب( wismer , the Islamic jesus p. 165) ( کتاب wisner با عنوان : عيسی مسيح اسلا می ، صفحه 165 .) فخرالدين رازی که در سال 1209 فوت کرد بصورت طبقه بندی شده تغيير نکردن انجيل را تاييد می کند(بخشی از کتاب Ananikian , the alteration of the bible according to the Moslems, The muslim world ,vol.14p.77) (با عنوان : تغييرات انجيل طبق نظر مسلمانان، جلد چهاردهم صفحه 77).
قابل توجه است که نسل بعدی مسلمانان مدافع هستند که می گويند يهوديان متن انجيل را تحريف کرده اند نه قرآن . اين متن در قرآن به عنوان مثال در (e.g. 5.14,44) آمده و از يهوديان مدينه سخن می گويد که کلمات را تغيير داده و قرائت تحت اللفظی قرآن را بر هم زده اند.
نا اميدی عاقلا نه منتقدين مسلمان انسان را به اين سوال وا می دارد که چه چيزی باعث تحريک آنان شده است. بسياری از تناقض های فرضی انجيل به سادگی قابل پاسخ می باشد اين در صورتی است که انسان تعجب می کند چرا آنها به اين موضوعات متوسل شده اند اگر که انجيل دارای نقص های زير بنايی می باشد.
بنابر اين آنها ادعا می کنند که به دليل اينکه متی به صورت سوم شخص می نويسد انجيل او نمی توانسته توسط شخص خودش نوشته شده باشد اما الله که مسلمانان فرض می کنند قرآن را نوشته است بصورت سوم شخص نوشته شده است" هيچ رب يا الله جز او (خدا) نيست" (59.22) و آنها بر اين باورند که اين جمله با نويسنده بودن خدا متناقض می باشد و بر همين اساس در مورد ادعای مسلمانان در مورد تحريف انجيل بسيار اغراق شده است. احمد ديدات در کتاب آيا انجيل سخن خداست؟(Ahmed Deedat, in Is the Bible gods word) ادعا می کند که در چهل صفحه آن ، پنجاه هزار اشتباه وجود دارد اما هيچ کتاب نوشته شده ای چهل اشتباه در صفحه ندارد . چرا اغراقی چنين بزرگ؟ آيا او واقعآ آنها را شمارش کرده است؟
متداولترين انتقادات مطروحه عبارتند از:
1 - متی (Matthew ) و لوقا (Luke) هر دو بر شجره نامه ابراهيم تا داوود
توافق دارند و از آنجا به بعد متی نسل عيسی را از طريق سليمان دنبال می کند و لوقا طريق ناتان . متی ما را به يوسف يعنی نگهبان قانونی عيسی می رساند و لوقا به مريم . او از مسيح به عنوان پسر يوسف ياد می کند و در شجره نامه هيچ زنی را ذکر نمی کند و به خاطر دنبال کردن شجره نامه مردانه يوسف به جای او مريم ذکر شده است . بخشهای اوليه کتاب متی بر نقش يوسف تمرکز دارد در حالی که بخشهای لوقا بر مريم تکيه دارند.
2- بسياری از تناقض های فرضی در رابطه با شماره ها . برای مثال يک مدرک می گويد صدها و ديگری می گويد هزارها، زمانی قابل فهم است که تشخيص بدهيم کلمات ترجمه شده با اين اصطلاحات به واحدهای نظامی اطلاق می گردد نه به اعداد دقيق ، به همين گونه يک دسته نظامی رومی هشتاد سرباز دارد نه صد سرباز.